به‌نظرِ من‌ که نفحات صبح دوست‌داشتنی نیست فی نفسه. شاهدش هم صبح‌های امتحان، و غروب‌ها هم غمگین نیستند، شاهدش هم غروبِ دریا. چطور است که شرف المکان بالمکین، شرفِ زمان هم باید به مزمون باشد یا مُزمَن حالا هرچی.
لُبِ کلام را بگیرید. چه بسا غروب‌هایی (غروبِ جمعه حتی) که می‌خواهیم هزارسال کِش بیایند و چه‌بسا صبحِ طرب‌انگیزِ بهاری که چشمِ دیدنش را نداریم.

صحنه‌ای از گام معلق لک‌لک» بود که پناهجوی ایرانی می‌گفت من هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم از ماه متنفر باشم، ماهِ به اون قشنگی»

ساختمانِ کم‌رنگی در خیابانِ ۱۴‌ام

«کاش تو حرف‌های مرا می‌گفتی»

نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم؟

هم ,غروبِ ,صبح ,نفحات ,شاهدش ,گام ,شاهدش هم ,نفحات صبح ,نداریم صحنه‌ای ,چشمِ دیدنش ,را نداریم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اشارات اهل نظر کتابخانه عاشقانه های بیرجند سالمون آموزش بازگرداندن اکانت اینستاگرام جراحی بینی در مشهد (راینوپلاستی) واژه Parnia bts is my heart دانلود فیلم جدید پکیج دیواری و زمینی